اشاره
فضل الله کجوری، مشهور به شیخ فضلالله نوری (۱۲۵۹ـ۱۳۲۷ق)، از مجتهدان طراز اول تهران و از پیشروان جنبش مشروطه ایران بود. وی با پشتیبانی آخوند خراسانی اصل دوم ممتم قانون اساسی مشروطه مبنی بر تشکیل هیات نظار را به تصویب مجلس شورای ملی رساند ولی به دلیل اختلاف با دیگر نمایندگان درباره برخی از اصول متمم قانون اساسی مشروطه، از مجلس کنارهگیری کرد و با راهاندازی جریانی که مشروعهخواهان نام گرفت، اعتراضات شدیدی بر مشروطهخواهان و مشروطیت وارد کرد. شیخ فضلالله با همراهی کردن مخالفین مشروطه در ماجرای به توپ بستن مجلس، جمعآوری امضا از علما برای عدم بازگشایی مجلس بعد از بمباران توسط محمدعلی شاه و نوشتن رسالههایی از جمله رساله حرمت مشروطه، مخالفت شدید مشروطهخواهان را به خود جلب کرد. وی پس از دوره استبداد صغیر و فتح تهران بهدست مشروطهخواهان در دادگاهی محاکمه و سرانجام اعدام شد. مطلب حاضر متن سندیست که در آن نامهای از شیخ فضلالله نوری و همچنین نامهای از یکی از فضلای ایرانی ساکن نجف اشرف آمده است.

بسمه تبارک و تعالی
صـورت تـلگراف حـضرت حجتی الاسلام و المسلمین کهفی المله و الدین آقای آخوند ملاّ محمدکاظم خراسانی و آقای آقـا شـیخ عبدالله مازندرانی مدّ الله ظلالهماست، که مقارن مهاجرت داعی از خط عراق عـرب بـامضاء آن دو بـزرگوار رسید و فی الوقت نزد جناب اجل رئیس مجلس فرستاده شد و بعد هر چه مطالبه و مـراقبه کـردیم نه جوابی ازین تلگراف عرضه داشتند و نه در مجلس، موضوع مذاکره قرار دادنـد، کـان لم یـکن شیئا مذکورا.
از نجف اشرف توسط جناب حجه الاسلام نوری دامت برکاته مجلس محترم شورای مـلی شـید الله تـعالی ارکانه
ماده شریفه ابدیه که بموجب اخبار واصله در نظامنامه اساسی درج و قانونیت مـواد سـیاسیه و نحوها من الشرعیات را بموافقت با شریعت مطهره منوط نمودهاند از اهم مواد لازمه و حافظ اسلامیت این اسـاس اسـت و چون زنادقه عصر بهگمان فاسد حریت این موقع را برای نشر زندقه و الحـاد مـغتنم و این اساس قویم را بدنام نموده لازم است مـاده ابـدیه دیـگر در دفع این زنادقه و اجراء احکام الهیه عـز اسـمه بر آنها و عدم شیوع منکرات درج شود تا بعون الله تعالی نتیجه مقصوده بـر مـجلس محترم مترتب و فرق ضاله مـأیوس و اشـکالی متولد نـشود انشاء الله تـعالی.
الأحقر الجانی محمد کاظم الخراسانی، الأحـقر عـبد الله المازندرانی(هفتم جمادی الأولی) این دو حجه الاسلام اطال الله تعالی ایام افاضاتهما چـنین تـصور فرمودهاند که فصل دائر بر نظارت و مـراقبت هیئت نوعیه از عدول مـجتهدین در هـر عصر بهمان نهج مطبوع در صـفحه مـخصوصه که ملاحظه فرمودهاند قبول مجلس و درج نظامنامه شده است لهذا تلگرافاً بذل شـفقت و تـحسین فرمودهاند و محض مزید اهتمام در جـلوگیری مـنحرفین از جـاده مستقیمه الی یوم القـیامه، افـزودن فصلی دیگر خواستهاند کـه الحـق شرط عاقبتاندیشی و مآلبینی را بهجای آورده، درجه تیقظ و تفطن خودشان را در خور هزار گونه تـمجید و تـشکر قرار دادهاند. لازم است عموم مسلمانان عـین عـبارت تلگراف آن بـزرگواران را قـرائت کـنند و مقام غمخواری و پاسداری ایـشان از شرع نبوی (ص) و حفظ اسلامیت مجلس شوری که منشأ مهاجرت داعی و این هیئت مقدسه است مـستحضر شـوند اگر چه صورت تلگراف مطابق تـاریخ و امـضاء تـلگرافخانه مـحفوظ اسـت ولی از حسن اتفاق رغـما لمـن ینکره امروز که دهم شهر جمادی الثانیه است عین صورت مزبوره در صفحهای که مطرز بـهخط حـجتین آیـتین و مشرف بعین خاتم شریف ایشان است بـهتوسط پسـت مـقرر واصـل شـد هـر کس بخواهد، زیارت میتواند نمود و عکس او هم منتشر خواهد شد.
(منطبعه در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم ۲۶ جمادی الثانیه ۱۳۲۵)

صورت جواب مکتوب یکی از فضلای مهاجرین نجف اشرف است که آن مـکتوب را از آن مـرکز مقدس به طهران بعنوان جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمین آقای حاجی ملا محمد علی مجتهد رستم آبادی ادام الله برکاته نگارش داده و تقاضای حق و باطل و علت عـدم مـساعدت با مجلس شورای ملی را از ایـشان نـموده لهذا باشاره و ارائه حضرت معظم تحریر جواب میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض میشود اینکه مرقوم رفته بود بندگان شریعتمدار آقای حاج آخوند رستمآبـادی دامـت افاضاته با آقایان عـظام طـهران و بزرگان حجج اسالم نجف اشرف در نفاذ مجلس شورای ملی مساعدت و موافقت ندارند عجب است تمام مسلمانان و کافه اهل ایمان امروز باید کسب عقاید اسلام از آن ناحیه نامیه و بزرگان مقیمین مرآن زاویـه زاکـیه که چشم و چراغ شرع و شریعتاند نمایند طرح و قدح و عدم مساعدت یعنی چه؟ «ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است» بلی، چیزی که علت تامه این آوازهها شده مباینت کلی عقاید حقه حضرت حاج آخـوند اسـت با ایـن مجلس شورای ملی که در بدایت امر و اول تأسیس این اساس شهرتها و جلوهها در انظار عامه مسلمانان دادند که مـقصود از تشکیل این مجلس رفع ظلم و تعدیات حکام و ولات ولایات و اجرای احکام شـرعیه و اعـلای کـلمه حقه اسلامیه و انهدام استبداد و شهوات نفسانیه دولت و تسویه حدود و حقوق مسلمانان در اوامر و نواهی شرعیه و انتظامات کلیه است، بـدیهی اسـت با اینگونه بیانات شافیه و محاسن وافیه هر یک از افراد و احاد مسلمانان به چه شـوق و شـعفی مـساعدت و مقاومت در اعلا و اجراء این مجلس خواهند نمود و محامد و مدایح آنرا به چه درجه به گوش استماع عـلمای اعلام و بزرگان آن ناحیه عرش احتشام که حافظین ملت بیضای اسلاماند خواهند کشید. یـعنی به این لطائفالحیل و مـکاتبات و مـخابرات متوالیه که (یتبع بعضها ببعض) لا ینقطع ترویج و تشیید مبانی مجلس و تحلیل و توقیر این اساس جدید مینمایند تا به جائی توصیفات و تمجیدات در مخابرات صادره از آقایان عظام نجف اشرف منتشر و مشتهر گشت که صـریحا و جهارا مخالف مجلس را از ربقه اسلام خارج و از اهل ضلال شمردند و بدین وسائل و رسائل کافه مسلمین را اّلامن شذ و ندر، متوجه و شایق به این مجلس نمودند که در روزنامهجات توأم کعبه محترم و قبله عبادت خلق نـگاشتند؛ (کـسراب بقیعه یحسبه الظمان مآء).
به جائی رسیده کـه گـویا کـریمه مبارکه (ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا) را در قرآن مـجید نـدیده و یا خط نسخ کشیده و با این شیادی و قلاشی و شعبده بازی و نیرنگسازی که پیاپی تشریح و تـدوین مـیشود، هـمگی داد مسلمانی و فریاد معدلتخواهی دارند؛ گر مسلمانی از این است که حافظ دارد، آه اگـر از پی امـروز بـود فردائی. به خدای قادر قاهر از روز تشکیل این مجلس نه به قانون سابق مسجد و منبری و نه صـلوه جـماعتی و نـه دوره درس و بحثی و نه امنیت و آسایش مگر غیبتها و تهمتها و اضاعه صلوات و اتباع شهوات.
تا این اوقات بعض از آقایان فخام متقی و پرهیزکار و هوشمند و شرعشعار که دامن زهد و قدس هر یک از لوث اغراض و امراض شهوات نفسانیه و جذبات دنیویه از حب مال و جـاه پاک و پاکیزه بود به مرور معایب و مفاسد آن را از اطراف و جوانب مکشوف داشته، از هر کناری لطمه به اسلام دیدند و از هر گوشه نغمه شنیدند که رخنهها در دین میکنند و شیرازه هزار و سیصد ساله آئین مبین مـحمدی صـل الله علیه و آله و سلم را به بیانات دلفریب نرم و لین و مکاتیب جذاب و دلنشین عنقریب به طوری از میان میبرند که اگر دین را به صاحب دین عرضه دارند، ابدا از خود نداند و بر اسلام باید گفت السـلام؛ کـه اولمـرتبه داستان آزادی و حریت بیان و بـنان را پیـش کـشیدند که هر کس هر چه خواهد بگوید و هر چه خواهد بنویسد نعوذ بالله تعالی از سوء خاتمه این کلمه ملعونه که آتـش فـتنه آن چـون بالا گیرد، عالمی را فرا گیرد. چنانکه اکنون کـه بـدایت امر است طبع روزنامهجات و درج اکاذیب و اباطیل در آنها و نگارش مفتریات و شنایع از طعن و طنز به اسلام و سّب و شتم علمای اعلام و تـشییع فـواحش و مـنکرات برای مسلمانان و تصویر علمای راشدین بصور سباع و درندگان و انحراف عـقاید اسلامیه عامه از جاده مستقیمه و تحسین و توصیف حریت و آزادی از هفتاد الی هشتاد مرکز؛ (کتطایر الکتب فی یوم النشور).
به جائی رسیده کـه گـویا کـریمه مبارکه (ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا( را در قرآن مـجید نـدیده و یا خط نسخ کشیده و با این شیادی و قلاشی و شعبده بازی و نیرنگسازی که پیاپی تشریح و تـدوین مـیشود، هـمگی داد مسلمانی و فریاد معدلتخواهی دارند؛ گر مسلمانی از این است که حافظ دارد، آه اگـر از پی امـروز بـود فردائی. به خدای قادر قاهر از روز تشکیل این مجلس نه به قانون سابق مسجد و منبری و نه صـلوه جـماعتی و نـه دوره درس و بحثی و نه امنیت و آسایش مگر غیبتها و تهمتها و اضاعه صلوات و اتباع شهوات. این یکی از فـوائد قـهریه مجلس. نتیجه دیگر عنوان مساوات و برابری در حدود و حقوق میانه مسلمانان و سایر فرق اهـل ذمـه و غـیره که اشتهار و انتشار دادهاند؛ تا به حدی که در شب جشن مجلس که لیله مبارکه جمعه ۱۵ جـمادی الثـانیه و شنبه ۱۶ بود و بلند جشنی گرفتند که تمام ملل و ادیان از داخله و خارجه و یهود و نـصاری و طـبقات فـرنگیها و مادامها، خاصه بابیمشربها و طبیعیمذهبها در جشن مزبور حاضر بودند و مخصوصا گبرها و ارامنه و یهود طـاقها بـسته و مزیّن ساخته نشسته بودند و فرنگیها همگی به حضرات آقایان حجج و علمای اعلام حـاضره مـؤسسه ایـن مجلس دست داده و تهنیت و تبریک میگفتند، بدین کلمه که (زنده باد آزادی، پاینده باد مشروطه). در این جـشن در بـالای سـردرب مجلس به خط جلی نوشته بودند که (زنده باد برادری و برابری) در سر طـاق فـرقه مجوس در همان شب که شربت و شیرینی گذاشته بودند و مردم صورتمسلمان نشسته و میخوردند، به خط اجلی نگاشته کـه (زنـده باد مساوات) و همیسرودند که (زنده باد ملت زردشت).

ای مسلمانان، چـشم اسـلامیان روشن باد؛ حضرات طایفه ضاله بابیه کـه سـالیان دراز در پرده خوف و خفا و غایت تقیه بودند، میدان و فـرصتی بـه دست آورده در رزمگاه خیالات فاسده خود جولانی دارند و طبیعیمذاهب عیش و کامرانی مینمایند. حضرت شـریعتمدار حـاج آخوند معظم که در اول مقدمات کـار بـه نظر دوربین (المؤمن ینظر بنور الله) سوءنتایج آن را مشهود داشته، تـکذیب تـشکیل این مراتب را مینمودند. پس از آنکه کار به این مفاسد و شنایع رسید، از آقایان مؤسس ایـن داسـتان به کلی منحرف گشته، سوءاقداماتشان را صـورت جلی میفرمایند ولی بـه آقایان عـظام حجج اسلام مقیمین نجف اشـرف کـه حاملین دین مبیناند سخنی به سوء ادب و خلاف تجلیل و توقیر ابدا عنوان و اظهار نفرمودند؛ و مـخابرات تـلگرافی که از نجف اشرف در تشریف و تـشیید مـجلس مـخابره میفرمودند یا از اصـل مـجعول و بیاصل بوده و یا بـه ذکر مـحاسن و مدایح مجلس چنانکه در بدایت امر شبهه نموده باز شبهه کرده ، تحصیل این تلگرافات مـیشود، لاجـرم امروز که حضرت مستطاب حجه الاسـلام و المـسلمین آقای حـاجی شـیخ فـضلالله دام ظله العالی در آستانه مـقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام با جماعتی از حجج اسلام و مجتهدین عظام و حافظین آیین خیرالمـرسلین دامـت برکاتهم و کثیری از اهل علم و افاضل طـلاب و مـتدینین حـفظهم الله مـعتکفند، مـتفق بر ضلالت ایـن مـجلساند و الحق با الهام حق، حق میگویند حضرت ثقه الاسلام حاج آخوند به آواز بلند میفرماید (فلیعبدوا رب هـذا البـیت) حـضرت مستطاب شیخ معظم شید الله انصاره را صاحب کـلمه حـقه و نـاصر و حـامی اسـلام مـیدانند و مجلس حالیه را ضال و مضل میخوانند، مگر به قانون شرع اقدس محمدی صل الله علیه و آله و سلم تسویه و تصفیه نمایند.
اگر از گوشه و کنار مردم هوشمند بردبار ایراد و اشکال نمایند که اگـر این مجلس ملی مورث این تجلی و مضار مقرره و مفاسد مدونه بود، علمای راشدین و هوشمند با زهد و یقین و بلکه عامه مسلمین که هر یک در مهد اسلام پرورش یافته و اشعه انوار خداپرسـتی بـه سالیان دراز بر آنها تافته، چگونه رضا و امضا دادند و به خلاف قانون احمدی این اساس نهادند؟ سخنی است به ظاهر صواب و مسئله در بادی نظر بیجواب ولی برادر من؛ چه توان کرد در این شهر دو صـد طـرارند، که کله از سر خورشید فلک بردارند. در بدایت امر که این داستان در میان کشیدند وصیت معدلتخواهی و اعلاء و اجرای حقوق و حدود رعیت بر سـلطان و سـلطان بر رعیت پیشنهاد نمودند، بـه استثناء بـعضی از بزرگان و معدودی از شیادان و صیادان آیین مبین، مردم بیچاره ستم رسیده و رعایای سالها از دولت رمیده، که از تخطیات و تحمیلات ولات ولایات و اخذ مال و منال دیوان با ضـعاف مـضاعف و تظافر و تراکم رنجهای صـادره سـلطنتی که به جان و هیجان آمده بودند، یکمرتبه اجتماع و اتفاق نموده، مشروطهطلب و مجلسخواه شدند.
ای مسلمانان، چـشم اسـلامیان روشن باد؛ حضرات طایفه ضاله بابیه کـه سـالیان دراز در پرده خوف و خفا و غایت تقیه بودند، میدان و فـرصتی بـه دست آورده در رزمگاه خیالات فاسده خود جولانی دارند و طبیعیمذاهب عیش و کامرانی مینمایند. حضرت شـریعتمدار حـاج آخوند معظم که در اول مقدمات کـار بـه نظر دور بین (المؤمن ینظر بنور الله) سوءنتایج آن را مشهود داشته، تـکذیب تـشکیل این مراتب را مینمودند.
دیگر نگفتند: «این شتر صالح است یا خر دجال؟» پس از آنکه ترتیب مجلس دادند و قرعه انتخاب وکـلا و جـلسا پیش نهادند، و شروع در تحریر اساس و درج قواعد معلومه نمودند و مساعدت فرانگیمآبها را دیدند و موافقت فرقه بابیه ضاله را با آنها شنیدند که مجلس (پارلمنت) پاریس را منظور و مأمول دارند و متدرجا مقاصد سـخیفه خـود را همیخـواهند گذارند و تمکین از الحاق کلمه مقدسه مشروعه با مشروطه ندارند، بعضی از آقایان جلیل با علم و دانش و مسلمانان بـا رأی و بینش که از سر چشمه حیاتشان شاداب و کامیاب بودند، ناگهان چشم گـشودند و مـقاصد بـندگان حضرت حجه الاسلام شیخ معظم دام ظله و تصریحات ملازمان آقایان عظام حاضرین زاویه مقدسه را که صاحبان درجات قـدسیه و مـقامات بلند علمیهاند، به جان خریدند و متابعت و مجاهدت در طلب تسویه و تصحیح این مجلس به قانون شـرع اقـدس مـینمایند؛ که خدایشان نصرت دهاد و اگر بدین ملک حالیه و نتایج مالیه و سوءمقدمات و انتشار روزنامهجات و انـهدام حقوق و شئونات بزرگان و هتک حدود شرعیه و اندراس شرائط اسلامیه کار پیش رود، چنانکه السـاعه و امروز نهایت استعداد در کـار و گـذار دارند، باز عرض میکنم که علی الاسلام السلام که به غایت خصماء دین و طبیعین دیرین و سایر فرق مختلفه در کمین و منتظر وقت و فرصتاند. همینقدر بدانید و در پیشگاه بزرگان و حاملین شرع متین بنمائید و به تکلیف ایـزد تعالی به عرض رسانید: بخت حافظ گر از اینگونه مدد خواهد کرد، زلف معشوقه به دست دیگران خواهد بود.
خاتمه سخن را در این مقام به همین اقتصار دهم که مدلول کلام آقایان مؤسسین این اساس ایـن اسـت هذا المجلس یامر بالعدل و الاحسان و کل مجلس یامر بالعدل و الاحسان مفترض الطاعه، فهذا المجلس مفترض الطاعه؛ (کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فـتریه مـصفرا ثم یکون حطاما و فی الاخره عذاب شدید)، که بیم آنست به ابقاء و اعلاء این صغری بمهالک کبری در آتیه گرفتار و به رجوع قهقری به جاهلیت اولی دچار؛ کار به جائی رسیده که از اصحاب عـمایم بـه ذمائم صفات و سوء اعتقادادت متصفند رسائل و براهین مشئومه به مشروطیت الوهیت و مراتب ربوبیت مینگارند)تعالی الله عما یقول الظالمین علواً کبیراً(. گاهی در جرائد سراپا جرایم خود کلمات الوهیت آیات مقدسه پیغمبر خـاتم را کـه انـبیاء با آنقدر و جلالت مقدمه الجـیش مـعسکر رسـالتش بودند، نستجیر بالله ناشی از بخار شیر شتر و گوشت سوسمار نگاشتند و گاهی ولی عصر و امام زمان ارواحنا فداه را در عداد مسائل موهومه گذاشتند؛ گـاهی آیـه مـبارکه حجاب را به وضع مخصوص که مهیج و مشهی باشد تـفسیر نـمودند و گاهی مردم ضعیفالعقیده و عوام کالانعام را به محاسن و فواید خمارخانهها و افتتاح بیوتات فواحش تقریب و ترغیب نمایند. (فویل لهم مما کسبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون)
سایر مفاسد و مهالک و شیوع قتل و غـارت و تضییع نام و ناموس مسلمانان در اطراف بلاد و اضطراب و تزلزل قاطبه عباد، خاصه در نواحی آذربایجان از شهر تبریز و اردبیل و غیرهما و حـدود فـارس و کـرمانشاهان و نهاوند و القاء شبهات و اختلافات بین این مردم بیچاره به اخذ نتایج نـیات فـاسده خود که راه زنان دین و دولت لا ینقطع در کارند؛ گر نویسم شرح آن بیحد شود. مگر اکنون که بند را آب بـرده و فـریب حریت و آزادی را خورده، حتیالامکان مقالات خیرخواهانه منطبعه حضرت حجه الاسلام شـیخ والامـقام و سـایر حجج الاسلامیه مجتهدین عظام که در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام به طبع رسـیده، بـه جان و مـال از آقایان عظام و حجج اسلام نجف اشرف و غیره شیدّ الله احکامهم که پاس بیضه اسلام و وقایه حـدود و احـکام سید امم علیه الصلوه و السلام مینمایند به طوریکه در مطبوعات مقاصد ایشان قرائت و درایت خـواهند فـرمود؛ ان شاء الله تعالی به موقع اثبات و اجرا گذاشته بمفاد (و الذّین جاهدوا فینا لنهدینهّم سبلنا) ارکان شرع نـشر و شـریعت مشید و منصور گردد؛ انشاء الله تعالی.
***
منبع: نشریه نور علم، شماره ۲، دی ماه ۱۳۶۲.
[نوشتار حاضر از سوی دفتر تاریخ شفاهی حوزه ویرایش شده است.]