اشاره
مجتبى عراقى فرزند مرحوم حاج آقا محمد عراقى، در سال (۱۳۳۳ق) در قریه کوهرود عراق دیده به جهان گشود. ایشان دفاتر و پروندههاى مربوط به نظام وظیفه طلاب، مدیریت کتابخانه فیضیه قم، مدیریت و توسعه کتابخانه مسجد اعظم (آیتالله بروجردی) و تولیت مدرسه مهدى قلیخان سابق را به عهده داشته است. مطلب حاضر گفتوگویی است از سوی نشریه کیهان فرهنگی با ایشان.

کیهان فرهنگی: استاد ضمن تشکر از فرصتی که به ما دادید تا سـاعتی را در مـحضرتان بـاشیم، لطف کنید خوانندگان «کیهان فرهنگی» را با مـختصری از تـاریخچه زنـدگی و شـرح احـوالتان، آشـنا بفرمایید.
استاد حاج شیخ مجتبی محمدی عراقی: بنده تولدم در کره رود اراک است، البته شاید مسبوق باشید که کره رود از روستاهایی است که سابقهای طولانی دارد و قاسم بن عیسی اجلی، ابـودلف معروف، که از وزرای چهار نفر از سلاطین بنی عباس بوده، از همین دیار است. بنده ۲۸ صفر سال ۱۳۳۳ قمری متولد شدم و به همین دلیل هم اسمم را مجتبی گذاشتهاند، ایام صباوت را در کره رود گذراندم، جد مـا بـا مرحوم آقا میرزا حسین شیرازی هم بحث و هر دو از شاگردان شیخ مرتضی انصاری (خاتم المجتهدین) بودند. روی این سوابق مرحوم والدم ناچار از انتقال به کنگاور میشوند، کنگاور هم از شهرهایی است که طـبق تـحقیقات من تا ۴۰۰ سال قبل از اسلام سابقه دارد. میدانید که ۴ برج معروف در ایران داشتهایم هر کدام به نام یکی از ملائک بوده، و یکی از این برجها یـعنی «آنـاهیتا» در کنگاور است. ایام صباوت را بـه مـتابعت از مرحوم والدم در کنگاور بودم. در سال ۱۳۰۸ شمسی از طرف رضاخان دستور اتحاد شکل لباس صادر شد و امتحان اهل علم و کسانی که ملبس به لباس روحانی بـودند مـعمول گردید. در آن سال در تـمام مـنطقه کرمانشاه و توابع آن، فقط ۲ نفر در امتحان قبول شدند که یکی بنده بودم و دیگری عموزاده مرحومم. به ایشان وقتی که در ایران بودند آقا عطاءالله میگفتند، ولی چون در رژیم گذشته به نجف رفتند اسـمشان را بـرگرداندند و حبیبالله گذاشتند. بنده به هر حال گواهی آن دوره را هم دارم. در آن موقع چون وسایل تحصیل فراهم نبود، ناچار به مسقطالرأس اصلی خودمان، اراک برگشتیم، بستگانمان هم در اراک بودند، مدتی در آنجا اشتغال به تحصیل داشـتم. طـی سالها تـوانستم از محضر آیتالله محمد تقی خوانساری و آیتالله سید احمد خوانساری و حضرت امام، استفاده کنم و همچنین جلسات درس اصول مـرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری را درک کردم، تجدید نظرهای آیتالله حائری بـر جـلد اول کـتاب الدرر بنده هم مربوط به همان زمان است.
در زمان جنگ بین الملل مجدداً به کنگاور رفتم و حدود ۸ سـال آنـجا بودم، پس از چندی دوباره به قم مراجعت کردم و مشغول درس خواندن شدم. به اتفاق عـدهای از جـمله مـرحوم فاضل، مرحوم کرمانی، آقایان صافیها و آقای خوانساری در جلسات استفتائیه مرحوم آیتالله بروجردی شرکت میکردیم. در هـمان سالها به علت فوت متصدی کتابخانه مدرسه فیضیه و امور مشمولین طلبهها بنا بـه فرمایش مرحوم آیتالله بـروجردی مـتصدی کتابخانه شدم. این کتابخانه در حال حاضر دارای حدود ۷۵ هزار جلد کتاب ارزنده است که بعضی از آنها به زبانهای زنده دنیا میباشد.

کیهان فرهنگی: جنابعالی از چه زمانی مسئولیت کتابخانه مدرسه فیضیه را -کـه شاید بیشترین سهم را در توسعه آنجا داشتهاید- پذیرفتهاید و وضع کتابخانه در آن زمان چگونه بود؟
استاد محمدی عراقی: کتابخانه فیضیه در سال ۱۳۷۷ قمری بود که ظاهرا حسب الامر مرحوم آیتالله بـروجردی به بنده مفوض شد، در صورتی که ۴۰ سال از روز تأسیس آن گذشته بود. در این ۴۰ سال عنایتی به کمیت و کیفیت کتابخانه نشده بود. طبق لیست زمان تحویل، ۴۲۵۰ جلد کتاب داشت، آن هم یک مشت کـتابهای خـیلی فرسوده، کتابهایی که آن وقت هم بهدردخور نبود تا چه رسد به حالا. از حیث کتاب و از حیث تهیه قفسهها تلاش نمودم. دو تا سالن به تقاضای خود بنده ضمیمه شد و جـهت تـهیه بقیه تأسیسات هم اقدام نمودم. امکاناتی که به دستم میرسید جهت توسعه و کامل کردن وسائل کتابخانه صرف میکردم. محض نمونه بد نیست بگویم که یکی از تجار تهران سه شـب مـهمان مـن بود، هنگام عزیمت قصد احـسان بـه بـنده داشت که گفتم من نیاز ندارم، شما قفسههای کتابخانه مدرسه را تأمین کنید و قفسهبندی فعلی کتابخانه همان است بکه ایشان تهیه کـرد. از سـال ۱۳۷۷ قـمری، یعنی ۳۱ سال است در این مدت نهایت کوشش خـود را بـرای تهیه کتابهای زنده و مناسب روز نمودم، مثلا کتب عامه را غالبا داریم، صحاحشان و مسانیدشان و کتب نظیر آنها، و کتابهای در خور آن کتابخانه را هـم بـه مـقدار زیاد از خارج وارد کردیم.
کیهان فـرهنگی: رده بندی و موضوعبندی کتابخانه بر چه مبنایی است؟
استاد محمدی عراقی: موضوعاتش حالا خوب یادم نیست، چون گاهگاهی به مـقتضای پیـشامد مـواردی را اضافه میکنیم. مثلا شعر را سابق جزء ادبیات گذاشته بودیم، حالا مـستقلا دواویـن را یک موضوع قرار دادهایم غیر از موارد دیگر ادبیات.
کیهان فرهنگی: مخزن کتابخانه دارای چند هزار جلد کـتاب است؟
اسـتاد مـحمدی عراقی: مجموعه کتابها اعم از فیش شده و فیش نشده تقریبا در حدود ۷۵ هزار جـلد مـیباشد، غـیر از نسخ خطی، حدود ۳۰۰۰ جلد کتب خطی نفیس داریم که البته فارسی آن کم و بیشتر عـربی اسـت امـا فنون مختلف را شامل میشود از جمله: فقه، اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات. چیزی که واقعا بـاعث خـوشحالی من بوده این است که حضرت امام از گذشتههای دور عنایت خاصی به این کـتابخانه داشـتند. از سـابق در کتابخانه، کتابهای خوبی موجود بود، بعضاً نسخههای منحصر به فرد خطی، روی عدم اطـلاع یـا مثلا فرض بفرمایید اشتغال به کارهایی که به نظر خودشان مثلا اهم بـوده اسـت کـتابها را گذاشته بودند در سرداب و موریانه بعضی قسمتها را خورده بود و کتابهای قدیمی ورقهایش به هم چسبیده بـود. واقـعا ناراحت شدم؛ کتابی را که داشتم صفحه شماری میکردم،کنار گذاشتم و شروع بـه نـوشتن یـک جزوه ۱۰،۲۰ صفحهای کوچک کردم و جزوه را دادم چاپ کردند از جمله مطالبی که در آن جزوه نوشتم -و واقعا هـم هـمین اسـت- این بود که مراجع تقلید به استثنای بعضی که در نجف و عراق هـستند، مـوالی این کتابخانه هستند. قبل از اینکه این جزوه را هم پخش کنم به وسیله پست شهری خدمت حـضرت امـام فرستادم. ظاهرا یک روز فاصله نشد و فردای آنروز زنگ زدند و گفتند که حـضرت امـام با تو کار دارند. وقتی به حـضور ایـشان رفـتم فرمودند منظور از این جزوه چیست؟ گفتم آقا کتابخانه خـرج دارد،امـکانات میخواهد. آقا فرمودند هر چه مخارج آن باشد به عهده خودم. این موضوع یـک هـفته بیشتر طول نکشید که حـضرت امـام را به بـورسیای تـرکیه بـردند.
غرض عرضم این است که در ایـن کـتب خطی نسخههای منحصر به فرد داریم. نسخههای عتیقه از چند جهت مورد تـوجه هـستند: یا قدمت تاریخی دارند، مثل مـختصر النافع محقق یا ارشـاد عـلامه که نسخهاش زیاد است ولی از نـظر قـدمت تاریخی کدامشان مقدم است؟آنکه قدمت تاریخی بیشتر دارد. یا از نظر تزیینات مثلا کاغذ و خط و خـطکشیهایش و تـذهیباتش و.. یا اینکه این نسخه در جـای دیـگر پیـدا نمیشود، حالا فـرض کـنید بدخط هم بـاشد. مـورد دیگر، اگر چنانچه نمونه خط علمای گذشته در آن باشد فرض بفرمایید نسخه خطی شرح امـثله و یـا مثلا سیوطی باشد، ولی خط یکی از عـلمای بـزرگ باشد. غـرض از ایـن چـهار مزیت راجع به کـتب خطی است و همه این چهار موضوع را ما در این کتابخانه، ولو یک نسخه داریم، مثلا شرحی بـر اسـتبصار شیخ حسن، صاحب معالم است. از اسـتقصاء الاعـتبار فـی شـرح الاسـتبصار، فقط دو نسخه را مـن دیـدهام، یکی در کتابخانه فیضیه و یکی هم در کتابخانه آیتالله مرعشی است. یا مثلا رجال شیخ طوسی است. ایـن نـسخه خـطیاش زیاد است، اما خط مرحوم سید عـلی صـاحب ریـاض هـیچجـا نـیست ولی آنجا خط او را داریم. اینها مشخصههایی است که در کتب خطی وجود دارد. یکی از شاگردان صاحب جواهر از قرون متأخر هست که حالا اسمش یادم نیست، این شرحی بر مختصر النـافع محقق دارد که هم استدلالی است و هم در حاشیههایش تاریخهای عجیب و غریب نوشته است، و در بالای هر صفحهای یک رمز نوشته است که هر چه من فکر کردم این رمز چیست چیزی بـه ذهـنم نرسید. تا اینکه روزی به مرحوم حاج سید احمد زنجانی، مراجعه کردم و ایشان گفتند رمز این است «یا مفعحح» گفتم این رمز چیست؟ آیتالله زنجانی فرمودند این هر کدام از اسماء خـمسه طـیبه به اضافه الله یک حرفش را آورده است: «ی» علامت یا «الف» الله، «م» محمد (ص)، «ف» فاطمه (ع)، علی (ع)، «حح» حسن (ع) و حسین (ع). غرض عرضم این است که از چهار نمونهای که عرض کـردم، در کـتابخانه موجود هست و الحمدلله الان دایرترین کـتابخانه اسـت، ولی همانطور که میتوانید ببینید متأسفانه امکانات کتابخانه اکنون خیلی کم است. در کتابخانه دو سالن داشتیم: یک سالن را من از مرحوم آیتالله بروجردی تقاضا کردم که طـبق دسـتور ایشان، روی آشپزخانه مسجد سـاختمانی بـرای سالن کتابخانه درست کردند. سالن دوم را هم از حضرت آیتالله گلپایگانی تقاضا کردم که ایشان هم سالن دوم را درست کردند، اما بعدها ناچارشدیم دو ثلث از سالن اولی را قفسهبندی کنیم. لذا در مرحله اول آقایان مراجعین این کتابخانه از حـیث جـا خیلی در مضیقه هستند و در مرحله دوم هم محل مخزن کتابخانه کم است. در عین حال شاید بیشترین خدمت را هم به مراجعین این کتابخانه ارائه میدهند.
کتابخانه فیضیه در سال ۱۳۷۷ قمری بود که ظاهرا حسب الامر مرحوم آیتالله بـروجردی به بنده مفوض شد، در صورتی که ۴۰ سال از روز تأسیس آن گذشته بود. در این ۴۰ سال عنایتی به کمیت و کیفیت کتابخانه نشده بود. طبق لیست زمان تحویل، ۴۲۵۰ جلد کتاب داشت، آن هم یک مشت کـتابهای خـیلی فرسوده، کتابهایی که آن وقت هم بهدردخور نبود تا چه رسد به حالا. از حیث کتاب و از حیث تهیه قفسهها تلاش نمودم. دو تا سالن به تقاضای خود بنده ضمیمه شد و جـهت تـهیه بقیه تأسیسات هم اقدام نمودم. امکاناتی که به دستم میرسید جهت توسعه و کامل کردن وسائل کتابخانه صرف میکردم. محض نمونه بد نیست بگویم که یکی از تجار تهران سه شـب مـهمان مـن بود، هنگام عزیمت قصد احـسان بـه بـنده داشت که گفتم من نیاز ندارم، شما قفسههای کتابخانه مدرسه را تأمین کنید و قفسهبندی فعلی کتابخانه همان است بکه ایشان تهیه کـرد.
کیهان فرهنگی: جنابعالی در زمان مرحوم آیتاللّه بروجردی در چـه زمـینههایی فعالیت داشتید؟
استاد محمدی عراقی: قبل از اینکه در کارهای مرحوم آیتاللّه بروجردی وارد بشوم، اینجا -در قم- درس داشتم و بعضی از آقایان هم در درس بنده حاضر میشدند. وقتی که ایشان امر فرمودند و کارهایی را که بـنده مـحول فـرمودند، همه درس و بحث را کنار گذاشتم و فقط در درس خودشان حاضر میشدم و هر روز که وقت پیدا میکردم بحثشان را مینوشتم. بـه امـر ایشان شروع کردم به فعالیتهای دیگری غیر از امور کتابخانه و مدرسه فیضیه که تـولیتش بـا بـنده بود. در مدرسه فیضیه، به اصطلاح حالا، ۳ سمت داشتم: یکی راجـع به کتابخانه، یکی راجع به مشمولین و سومی هم راجع به تولیت مدرسه بـود. از جمله کارهای مدرسه کـه عـرض کردم مسئله کتابخانه بود که مرحوم آیتاللّه بروجردی فرمودند فهرستی برای اینها بیاور. من دو جلد فهرست را که مرکب از مخطوطات و مطبوعات است همان وقت به امر ایشان نوشتم و به خرج ایشان هـم چاپ و منتشر کردم.
کیهان فرهنگی: چه سالی؟
استاد محمدی عراقی: الان یادم نیست. در مقدمهاش نوشتهام که چه سالی بودن است. اولین کتابی که من منتشر کردم این کار بود. غیر از این فهرست و غـیر از کـارهای مدرسه، مرحوم آیتاللّه بروجردی نظارت و تولیت سایر مدارس را هم به بنده سپردند. روزی بنده در خدمتشان بودم، فرمودند این «مدرسه خان» را من خیلی میل دارم تعمیر کنم، آن مدرسه مخروبه بود، البته سابقهاش خـیلی خـوب است و بانیاش مهدیقلیخان است که از علمای بزرگ بوده. بنده تقبل کردم و با هزینهای کمتر از آنچه که یکی از آقایان مهندسین برآورد کرده بود و ضمنا وسیعتر، آنجا را مجددا سـاختم.
کـیهان فرهنگی: بعد از ۲ جلد فهرست کتابخانه فیضیه، کدام اثر جنابعالی منتشر گردید؟
استاد محمدی عراقی: پسرم افسر وظیفه بود که در جبهه شهید شد، من خیلی ناراحت شدم. میرفتم شیخان قم مینشستم. یکی از دوستان پیـشنهاد کـرد بـه جای این کار یک کـتاب بـه نـام پسرت بنویس. آمدم روی بعضی از کتابها فکر کردم کتاب عوالی اللثالی یا غوالی اللئالی (اسم این کتاب به هر دو شکل تلفظ مـیشود) را اخـتیار کـردم و این کتاب را در چهار جلد منتشر کردم. این کـتاب عـوالی اللئالی کتاب خوبی است چرا که جهات عدیدهای دارد. بعضی از اخباری که در دست فقها است، مثلا روایتی که را که شیخ در مـکاسب نـقل مـیکند، و شاید نمیدانند که مدرکش در کجاست، نشان میدهد.
پس مزیت اولش این است: روایتی که در دست فقهاست و شاید خودشان هـم مـتوجه نـباشند که این روایات در کجاست، محل این روایات عوالی اللئالی است. مزیت دومـی کـه اهمیت دارد و بنده در مقدمه جلد اول این مطلب را نوشتم آن است که مرحوم سید نعمتالله جزائری یکی از عـلمای بـزرگ مـیگوید استاد من مرحوم مجلسی به این کتاب خیلی علاقهمند بود ولی از زیر بـار آن شـانه خالی میکرد، چون غالب روایاتش مراسیل است. روایت مرسل آن است که سلسله سندش ذکـر نـشده بـاشد؛ مثلا اگر گفته شود که امام (ع) فرمود: سؤال شود که چه کسی گفت کـه امـام (ع) فرمود، محمد بن مسلم یا معلی بن خنیس یا..، و من الحمدلله موفق شـدم کـه یـا مدرک خود روایت را پیدا کنم یا اینکه مشابه آن روایت را در کتب حدیث پیدا و اشاره کـنم. روایـات غوالی اللئالی به این شکل است که در پای صفحهاش نوشته که مثلا این روایت در تـهذیب و یـا در اصـول کافی یا فروع کافی یا من لایحضر یا.. در کجاست. یعنی مستند است، از مرسلی به مـسندی آوردم.
البـته برخی به من اعتراض کردند و گفتند که فلان کس خوب زحمت کـشیدی و لیـکن از مـختلف علامه نقل کردی یا از تذکره علامه نقل کردی یا از ابن ادریس مدرک آن قرار دادی، یعنی خـواستهاند بـه مـن بگویند که شـما زحمت کشیدی ولی میگویند که این روایت را علامه در مختلف نقل کرده، علامه در تذکره نقل کرده، علامه در تـحریرش نـقل کرده، ابن ادریس در سرائرش نقل کرده، این اعتراض یعنی اینکه نگفتی کـه مـثلا در تهذیب و استبصار و اصول کافی و فروع کافی و مـن لایـحضر در کـجاست، بلکه علامه نقل کرده؛ این اعتراض شـد. در جـواب گفتم همین اعتراض که شما به من دارید صاحب وسایل انجام داده است. در وسـایل خـیلی جاها را از مختلف نقل میکند، زیـاد داریـم از محقق هـم نـقل مـیکند. محقق در معتبر این روایت را نقل کـرده. غـرض اگر من کاری کردم قبل از همه این کار را بزرگان کردهاند، خلاصه ایـن کـتاب را منتشر کردیم.
کیهان فرهنگی: نسخه مـتن را از کجا آوردید؟
استاد محمدی عـراقی: از آسـتان قدس تهیه کردم. این کـتاب چـهار جلد است، این کار دوم من بود. کتاب قبلا هم چاپ شده بود. حـتی بـعضی از آقایان مدرسین میگفتند فلان کـس! اگـر کـاری در زندگی تو نـبود مـگر منتشر کردن این عـوالی اللئالی و یـا غوالی اللئالی، تو را کفایت میکرد. فتح باب شده است یک روایت که میخواهند، به حـساب حـروف الفبایی از جلد چهارم پیدا میکنند، آن وقـت میبینند کـه در جـلد اول و دوم و سـوم کجاست، و پای آن صفحه نوشته مـثلا فرض بفرمایید مشابه آن یا خود آن روایت در کجاست.
کیهان فرهنگی: آن فهرستی که آقای نجف تدوین کردند؟
اسـتاد مـحمدی عراقی: بله، آن را زیر نظر خودم درسـت کـردند، هـمان جـلد چـهارم. کار دیگری کـه مـن به آن مشغول شدم و یک قدری به آن اشراف داشتم در مورد خلاف شیخ طوسی است. یک روز خدمت آیـتاللّه مـنتظری بـودم و ایشان اگر حالا یادشان باشد فرمودند: «بـهترین چـیز بـرای صـدور انـقلاب خـلاف شیخ طوسی است»، درست هم فرمودند، چرا؟ برای اینکه دیگران بفهمند که شیعه در ۱۱۰۰ سال قبل فقه تطبیقی نوشته است. منظور از فقه تطبیقی یعنی فتوای شیعه، فتوای امام صادق ایـن است، فتوای ابی حنیفه این است، فتوای امام مالک این است، فتوای احمد بن حنبل این است. گفتم آقا نظرتان درباره این کتاب چیست؟ گفتند که مغلوط است. گفتم اگر چنانکه شـما مـیخواهید بیغلط باشد این را خیلیها میتوانند درست کنند ولی من نظرم این است که وقتی شیخ میگوید که فتوای مالک این است از کتب مالکیه استخراج کرده است یا از شاگردهای مالک ابـن انـس فتوا را پیدا میکنیم یا وقتی که میگوید فتوای شافعی این است از کتب شافعی یا مثلا فرض بفرمایید شاگردهای شافعی مثل شیبانی مدرک را پیـدا مـیکنیم که ایشان این فکر را پسـندیدند و مـحول فرمودند و الان جلد اول آن منتشر شده است و جلد دوم ان شاء اللّه تا آخر ماه مبارک رمضان منتشر میشود که تا آخر حج است.
چهارمین کار من ایـن مـهذب ابن فهد است؛ دربـاره ابـن فهد از دو جهت باید به اجمال صحبت کنم: از حیث مؤلف و مؤلف. از حیث مؤلف، احمد بن فهد حلی است. این کسی است که در مقدمهای که من در جلد اول نوشتم میتوانید ملاحظه بفرمایید. چند نفر داریم که اینها محل نشر اجازات هستند و محل جمع اجازات، یکی از آنها، این احمد بن فهد حلی است. این اجازات منتقل به ایشان شده کـه از عـلمای سابق بـوده است، از ایشان هم پخش شده است. مرحوم مجلسی هم همین صورت را دارد که اجازات به او رسیده و از او هم پخـش شده است. این مؤلف است. ما دو تا مهذب داریم یکی مـهذب ابن فـهد، دیگری مهذب قاضی. مهذب قاضی بن برّاک را اخیرا جناب آقای سبحانی منتشر کردهاند. وقتی تصمیم به ایـن کـار گرفتم، فکر کردم موضوعی که در درس خارج بسیار اهمیت دارد این است که وقتی فـتوا را نـقل مـیکنند مثلا فرض بفرمایید که در این مطلب شیخ مفید موافق است، شیخ در نهایهاش این فتوا را دارد، در مـبسوط این فتوا را دارد، ابن ادریس این فتوا را دارد، ابن براج این فتوا را دارد، ابن حمزه ایـن وصیه را دارد، ابن عقیل ایـن را دارد. گـفتم وقتی که ابن فهد میگوید اینها این فتوا را دارند یا بعضی از آنها مخالف هستند، اینها را از روی کتابهای خودشان پیدا میکنم، مثلا یک جا را میگویند ابن ادریس این فتوا را داده، از سرائر ابن ادریـس پاورقی نوشتهام که در سرائر کتاب صحاح، کتاب طهارت یا.. مثلا صفحه فلان، سطر فلان این فتوا هست، یعنی اگر یک نفر گفت که فتوایی که ابن فهد از مفید نقل میکند، از ابـن ادریـس نقل میکند، از ابن حمزه نقل میکند، از ابن عقیل نقل میکند، این کجاست؟ فوری از این کتابها شما میتوانید پیدا کنید، و این برای درس خارج خیلی اهمیت دارد، کسانی که ابتدای درس خارجشان باشد میتوانند از این کـتاب خـیلی استفاده کنند. در مراجعه به اصل برخی فتاوی، بعضی مسائل هست مثل اینکه ابن ادریس گفته است: ابن فهد که مؤلف است اعتمادش بر این نقل، این است که ابـن ادریـس این را گفته، ابن ادریس اعتمادش بر مختلف علامه است وقتی به مختلف علامه مراجعه میکنیم، میبینیم درست است. ولی وقتی که به سرائر که از ابن ادریس است مراجعه کنیم مـیبینیم کـه برعکس اسـت. من از این چیزها زیاد پیدا کردهام، البته شاید در حد من نباشد، اما اینطور بوده است. یک چیزی را که اعتماد ابـن فـهد بـر کتابهای مختلف یا تذکره یا تالیف علامه اسـت، وقـتی که به آنها مراجعه میکنیم، میبینیم علامه در آنها این فتوا را داده است، این موضوع را نقض کرده است ولی به اصل کـتاب کـه مـراجعه میکنیم، میبینیم که فتوا بر خلاف آن است.
زیاد از این نـمونهها پیدا کردهام .بالاتر از اینها، نمیدانم تا حالا آقایان متوجه شدهاند یا نشدهاند تهذیب شیخ طوسی که شرح مـقنعه مـفید اسـت، یکی از کتب اربعه ماست، عبارت مقنعه را نقل مـیکند آن وقـت یدل علی ذلک، فلان روایت را نقل میکند. یکی فتوایی از مقنعه شیخ مـفید را نـقل مـیکند، مقنعه بحث نماز جماعت ندارد. در تهذیب عین همان عبارت مقنعه را درست کـرده بـدون اینکه اشاره کند اینها را مقنعه ندارند. یعنی کتاب من که شرح کتاب اوست بدون ایـنکه اشـاره کـند، عباراتی برای نماز عیدین و نماز جماعت و اینها درست کرده است که یدل علی ذلک، یـدل عـلی ذلک.
کیهان فرهنگی: شاید در متن اصلی بوده و به کتاب ملحق نشده است و یا در نـسخ مـانده و ثـبت نشده باشد؟
استاد محمدی عراقی: به این هم اشاره کردهام،در صفحه ۱۹ نوشتهام که این اشـکال مـربوطب به مقنعهای است که در زمان حاضر مطبوع است و تحت اختیار ماست. کنزالدقائق تـفسیری اسـت کـه الان مشهور است و جلد اول آن هم منتشر شده، البته جلد اول آن ملاک نیست چون جلد اول با سـرعت نـوشته شده است، این را ملاک نگیرید. کنزالدقائق متعلق به محمد بن مشهدی از شـاگردان مـرحوم مـجلسی است و این کتاب تاکنون چاپ نشده است. تفسیری است که محمد باقر خوانساری صاحب روضـات دربـاره آن مـیفرماید: تاکنون چنین تفسیری در شیعه نوشته نشده است. این تفسیر را تصمیم گرفتم مـنتشر کـنم. نسخههایی از آن را پیدا کردم. جلد اول آن منتشر شده و جلد دوم آن، الان تحت طبع است. آنجا میتوان قضاوت کرد که چـه زحـمتهایی روی این تفسیر کشیده شده است. این تفسیر روایاتی را که نقل میکند، یـا از مـرآت العقول مرحوم مجلسی است یا از آخوند مـلاصدرای مـازندرانی یـا مثلا از سایر کتب روایی برای توضیح روایـت نـقل کردهام.
کیهان فرهنگی: لوح زرین کتاب سال را برای چه کتابهایی دریافت کردید؟
استاد مـحمدی عـراقی: در اولین دوره در سال ۶۲ به خاطر کـتاب عـوالی اللئالی در چهار جـلد، و در دومـین دوره یـعنی سال ۶۳ به خاطر کتاب مجمع الفـائده و البـرهان و در پنجمین دوره یعنی در سال ۶۶ به خاطر جزء اول کتاب المهذب البارع فی شرح المـختصر النـافع.

کیهان فرهنگی: اداره کتابخانه مسجد اعـظم هم به عهده جـنابعـالی است؟
استاد محمدی عراقی: خدا رحـمت کـند آقای بروجردی را. یک روز من رفتم آنجا و ایشان فرمودند که فلانی من میل دارم کـتابخانه مـسجد اعظم را هم شما اداره کنی. گـفتم: آقـا چـشم اداره میکنم ولی بـه اصـطلاح با همکاری یکی از بـرادران ایـن کار را شروع کردیم.
کیهان فرهنگی: حاجآقا، کتابخانه مسجد اعظم چند جلد کتاب دارد؟
اسـتاد مـحمدی عراقی: اطلاع دقیق ندارم ولی کمتر از فـیضیه نـیست.
کیهان فـرهنگی: کـتابخانه مـدرسه فیضیه به لحاظ درجـه اهمیت چندمین کتابخانه شهر قم میشود؟
استاد محمدی عراقی: این را قبلا عرض کردم نه تنها نـسبت بـه شهر قم بلکه نسبت به تـمام ایـران کـتابخانه مـعتبری اسـت ولی البته از امکانات بـهره چـندانی ندارد؛ ولی با این همه حساب کردم که متناوبا ممکن است سه هزار مراجعه در طول روز داشته بـاشد.
کـیهان فـرهنگی: حاجآقا در خصوص مجمع الفائده اشاره نکردید؟
اسـتاد مـحمدی عـراقی: بـله، ایـن کـتاب کتابی است که اگر چنانچه به بازار علم عرضه شود قطعا بدانید که جواهر و حدائق تحت الشعاع آن قرار خواهند گرفت. این ادعا نیست که میکنم من تـوی این گود زورخانه الان ۵۰ سال است که خدمت میکنم، موشکافیهایی را که محقق اردبیلی در فتاوی و روایات دارد نه صاحب جواهر دارد نه صاحب حدائق، ولی خوب چهکار کنیم که متأسفانه آنطور که باید و شاید بـه بـازار عرضه نمیشود.
کیهان فرهنگی: یک دوره فقه کامل است؟
استاد محمدی عراقی: خیر بعضی قسمتها را ندارد، مثلا نکاح و طلاق را ندارد و در مقدمه این نکته را اشاره کردهایم.
کیهان فرهنگی: چند جلد میشود؟
استاد مـحمدی عـراقی: این کتاب حداقل چهارده جلد میشود. الان جلد ششم آن منتشر شده است، هفتم و هشتم آن هم که به اصطلاح جزء عبادات است، یعنی حـج و امـر به معروف و نهی از منکر و جـهاد کـه عبادات بسته میشود، تا قضا و شهادت را هم تحقیق کردهایم و نوشتهایم و اگر به بازار علم عرضه بشود جواهر و حدائق تحت الشعاع آن قرار میگیرند، اینقدر مـوشکافی و فـتاوای عجیب و غریب و استدلال و بـرهان در مـسائل مختلف دارد. من یک روز بعضی از فتاوای آن کتاب را برای مرحوم آیتاللّه حاج سید احمد خوانساری -خدا رحمت کند ایشان را- نقل میکردم خیلی تعجب کردند.
کیهان فرهنگی: ظاهرا جنابعالی با مرحوم خـوانساری بـزرگ هم مأنوس و محشور بودهاید؟
استاد محمدی عراقی: خاطرهها از ایشان دارم؛ وقتی آمدم قم، خدمت شما عرض شود که مدتها خودم بودم و ایشان، ایشان استاد من بود و من شاگرد، بله! خیلی خـاطرهها. در قـضایای جنگ بـین الملل با مرحوم آقای کاشانی و با مرحوم آقای محمد رضا بختیاری و دیگر قضایا.
کیهان فرهنگی: از اینکه وقـت خود را در اختیار ما گذاشتید بسیار متشکریم.
***
منبع: نشریه کیهان فرهنگی، شماره ۴۸، اسفند ۱۳۶۶
[نوشتار حاضر از سوی دفتر تاریخ شفاهی حوزه ویرایش شده است.]