روزی ایشان میخواستند جایی بروند (من هم خدمت ایشان بودم). از در منزل که بیرون میآمدند، یکی از زوار، که پیرمردی بود، آمد جلوی آیتالله بروجردی و افتاد به پای ایشان که اظهار ادب کند. آیتالله بروجردی این کار را حرام میدانست و معتقد بود شرک است. از این روی شدیداً عصبانی شد و عصایش را محکم کوبید به کمر پیرمرد. در همین حال، فریاد میزد: این عمل شرک است، حرام است و.. بعد چند قدمی که رفتند برگشتند و پیرمرد را خواستند. ابتدا با نرمی به او فرمودند :«این کار اشتباه و شرعاً حرام است.» دستور دادند به پیرمرد پول بدهند. یادم هست پولی که برای جبران ناراحتی پیرمرد به دستور آقا دادند، بسیار زیاد بود.
Read More